کد مطلب:106573 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

خطبه 188-در ذکر فضائل خویش











[صفحه 796]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: هینمه: آواز آهسته ای كه شنیده می شود لیكن فهمیده نمی شود. (از اصحاب محمد (ص) آنانی كه نگهبانان اسرار اویند می دانند كه من هرگز لحظه ای از فرمان خدا و پیامبرش سرپیچی نكرده ام، بلكه در موقعیتهایی كه دلیران در آن پشت می كنند و گامها در آن واپس می رود با او مواسات كردم، و این به سبب شجاعتی است كه خداوند مرا به آن گرامی داشته است. پیامبر خدا (ص) هنگامی كه قبض روح شد سرش بر سینه من بود، جانش بر روی دستم جریان یافت و آن را بر چهره كشیدم، من غسل او را كه درود خداوند بر وی و خاندانش باد متصدی بودم، و فرشتگان مرا یاری می كردند، در این حال خانه و اطراف آن به ناله و شیون درآمده بودند، گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و دسته ای بالا می رفتند و گوش من از آوای آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز می گزاردند جدا نمی شد، تا آن گاه كه او را در آرامگاهش به خاك سپردیم. بنابراین چه كسی به او در حال زندگی و مرگ از او سزاوارتر است؟ پس با بینش و اعتقاد خود به جنگ بشتابید و یقین شما در نبرد با دشمن خوبیش درست، و خالی از هر شك و شبهه باشد، سوگند به آن كه جز او خدایی نیست من بر طریق حق هستم،

و آنان بر لغزشگاه باطل قرار دارند، می گویم آنچه را می شنوید، و برای خود شما از خداوند درخواست آمرزش می كنم.) خلاصه خطبه مذكور این است كه امیرمومنان (ع) به منظور این كه شنوندگان را نسبت به اوامری كه صادر می كند مطیع و فرمانبردار سازد، مراتب شرف و برتری خود را به شرح زیر گوشزد می كند: 1- او هرگز و در هیچ لحظه ای از آنچه خداوند و پیامبرش دستور داده سرپیچی و نافرمانی نكرده است، و در این باره به دانش اصحابی كه نگهبانان دینند استشهاد فرموده است، منظور از عبارت المستحفظون من الصحابه اصحاب دانشمند و دینداری است كه محافظت كتاب خدا و دین از آنان خواسته شده یعنی به نگهبانی آنها گمارده گردیده اند و اسرار قرآن و سنت به آنها سپرده شده است. برخی از شارحان گفته اند این گفتار امام (ص) به آنچه بعضی از اصحاب در قبال پیامبر خدا (ص) مرتكب شده و در جاهایی نسبت به آن حضرت زبان درازی كرده و لب به اعتراض گشوده اند اشاره دارد، چنان كه نقل شده در رویداد حدیبیه هنگامی كه پیمان صلح نوشته می شد عمر مخالفت كرد و به پیامبر خدا (ص) عرضه داشت آیا ما بر حق نیستیم؟ پیامبر (ص) فرمود: آری بر حقیم، عرض كرد: آیا آنها دروغگو نیستند؟ فرمود: بلی. عرض

كرد: چگونه است كه ما را در دین خود دچار شك و تردید می سازی؟ پیامبر خدا (ص) فرمود: من به آنچه فرمان داده می شود عمل می كنم، عمر برخاست و به برخی از صحابه گفت: آیا خداوند وعده دخول مكه را به ما نداده بود، در حالی كه اینك از آن محروم شده و با شك و شبهه در دین خود به دیار خویش باز می گردیم، به خدا سوگند اگر یارانی می داشتم هرگز دستخوش شك و شبهه نمی شدم، ابوبكر به او گفت: وای بر تو از گفتار و رفتار پیامبر (ص) پیروی كن، به پروردگار سوگند او پیامبر خداست، و خداوند او را ضایع نمی گرداند، سپس به او گفت: پس در آینده به مكه وارد خواهد گردید، از این رو در هنگامی كه پیامبر (ص) مكه را فتح كرد، و كلیدهای خانه به آن حضرت تقدیم شد عمر را فرا خواند و فرمود: این است آن وعده ای كه به شما داده شده بود. 2- دیگر مواسات آن حضرت با پیامبر خدا (ص) در فدا كردن جان خویش است، و این منقبتی است كه اختصاص به آن حضرت دارد، و در موارد متعدد اتفاق افتاده، كه از آن جمله در جنگ احد است و این هنگامی بود كه اطرافیان پیامبر (ص) آن حضرت را رها كرده و فرار اختیار كرده بودند، و علی (ع) همچنان در كنار پیامبر (ص) ایستاده و پایداری می كرد. مورخان نقل كرد

ه اند در جنگ احد هنگامی كه پیامبر خدا (ص) مجروح شده و از آن حضرت رمقی بیش باقی نمانده، و مردم فریاد می زدند محمد (ص) كشته شده است، دسته ای از سپاه مشركان مشاهده كردند آن حضرت در حالی كه زنده است در میان كشتگان افتاده است از این رو آهنگ او كردند، پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: اینها را از من دور كن، علی (ع) حمله كرد، و آنها را فرار داد و فرمانده آنها را كشت، سپس گروهی دیگر از لشكریان دشمن یورش آوردند، و پیامبر (ص) دوباره همان را به علی (ع) فرمود، و او به آنان هجوم برد و سر دسته آنها را كشت، برای بار سوم دسته دیگری قصد آن حضرت كردند كه به همان نحو به وسیله علی (ع) سركوب و فراری شدند، پیامبر خدا (ص) در این باره می فرمود: جبرئیل (ع) در همین موقع به من گفت: ای محمد این است مواسات و یاری، به او گفتم، چه مانعی دارد او از من است و من از اویم، جبرئیل گفت: و من از هر دو شمایم. و نیز محدثان روایت كرده اند كه در این روز مسلمانان شنیدند هاتمی از جانب آسمان ندا می دهد: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی (هیچ شمشیری مانند ذوالفقار، و هیچ جوانمردی مانند علی نیست) پیامبر (ص) فرمود: آیا می شنوید؟ این آواز جبرئیل است. همچنین د

ر جنگ حنین پس از این كه مسلمانان پشت كرده پا به فرار گذاشتند تنها علی (ع) با چند تن از بنی هاشم در كنار پیامبر (ص) باقی و پا بر جا ماندند و به حمایت و دفاع از آن حضرت پرداختند، و علی (ع) گروهی از (هواذن) را در پیش روی پیامبر (ص) به قتل رسانید تا این كه انصار بازگشتند و افراد هواذن شكست خوردند و اموال آنها به غنیمت مسلمانان درآمد، همچنین داستان دلاوریهای آن حضرت در نبرد خیبر مشهور است، و منظور از این كه فرموده است و لقد و اسیته... تا الاقدام اشاره به همین موارد است. فرموده است: نجده اكرمنی الله بها، نجدت از صفات فاضله ای است كه از فروع ملكه شجاعت است و گاهی هم از آن به شجاعت تعبیر می شود. 3- در هنگامی كه پیامبر (ص) دعوت حق را لبیك گفت علی (ع) كارهای مربوط به آن حضرت را سرپرستی كرد، و اموری را كه تنها به او اختصاص دارد در حال رحلت پیامبر بر عهده داشت، و سر مبارك آن حضرت بر سینه او بود، گفته شده مراد این است كه در آن هنگام سر آن بزرگوار بر روی زانوهای علی (ع) بود، و در این صورت موقع خم شدن، سرش بر سینه او قرار می گرفت، و ظاهرا منظور این است كه پیامبر (ص) در موقع شدت مرض، تكیه اش بر او بود، در مورد این كه جان مق

دس پیامبر (ص) پس از مفارقت از تن، در كف او جاری گشت و آن را بر رخسار خود كشید، مراد از جان یا نفس خون آن حضرت است، زیرا نقل شده كه پیامبر اكرم (ص) در هنگام وفات، اندكی خون قی كرد، و علی (ع) آن بر چهره خود كشید، و این عمل منافاتی با نجاست خون ندارد، زیرا رواست كه خون رسول اكرم (ص) از عموم این حكم خارج باشد، چنان كه روایت شده است اباطیبه حجام هنگامی كه پیامبر (ص) را حجامت كرد خون آن حضرت را آشامید، و پیامبر (ص) فرمود: از این پس شكمت دردمند نخواهد شد. همچنین علی (ع) به كمك فرشتگان عهده دار غسل جسد مقدس پیامبر خدا (ص) بود، او بدن مطهر را می شست و فضل بن عباس آب می ریخت، نقل شده است در آن هنگام كه فضل بر روی جسد آن می ریخت، علی (ع) چشمان او را با پارچه ای بسته بود، از پیامبر اكرم (ص) روایت شده كه به علی (ع) چشمان او را با پارچه ای بسته بود، از پیامبر اكرم (ص) روایت شده كه به علی (ع) فرموده است: هیچ كس جز تو بر عورت من نظر نمی كند مگر این كه كور می شود و از علی (ع) نقل كرده اند كه فرموده است: عضوی از بدن پیامبر (ص) را برنگردانیدم مگر این كه خود برگردانیده می شد و من در آن احساس سنگینی نمی كردم و گویی كسی مرا در این

كار یاری می كرد، و اینها جز فرشتگان نبودند، واژه های حیا و میتا بنابراین كه حال از ضمیر مجرور به، در جمله فمن ذا احق به می باشند منصوبند. اما در مورد این كه چگونه جسد پیامبر اكرم (ص) به خاك سپرده شود و آیا برای آن حضرت لحد حفر، و یا به رسم مردم مكه قبر كنده شود؟ میان اصحاب اختلاف شد، عباس بن عبدالمطلب عبیده بن جراح را كه به رسم مردمان مكه گور حفر می كرد و ابی طلحه انصاری را كه بر طبق عادت مردم مدینه لحد می كند احضار كرد، و در این موقع گفت: خداوند! آنچه را می خواهی برای پیامبرت برگزین، و چون در این هنگام ابوطلحه وارد گردید لحد برای آن حضرت كنده شد همچنین درباره این كه چه كسی وارد قبر شود، تا جسد مقدس پیامبر (ص) را در لحد گذارد اختلاف شد، علی (ع) فرمود: جز من و عباس كسی درون قبر نشود، و پس از آن اجازه داد فضل بن عباس و اسامه بن زید نیز به قبر درآیند، در این میان ناله انصار بلند شد و خواستند از آنان نیز یك تن به قبر پیامبر خدا (ص) درآید، از این رو اوس بن خولی كه از مجاهدین بدر بود نیز وارد قبر شد، توضیح داده می شود واژه ضریح كه در خطبه آمده گاهی بر مطلق قبر اطلاق می شود، و در این صورت هم لحد و هم غیر آن را شامل

می گردد. اما درباره این كه خانه و اطراف آن همصدا با فرشتگان به شیون درآمده و گروهی از فرشتگان فرود می آمدند، و دسته ای دیگر به آسمان بالا می رفتند، و تا آن گاه كه پیامبر (ص) به خاك سپرده شد صدای آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز می گزاردند از گوش علی (ع) قطع نشده است، ما در بخشهای نخستین كتاب شرح داده ایم كه چگونه بشر آواز فرشتگان را می شنود، همچنین روشن كرده ایم كه نماز فرشتگان به این برگشت دارد كه واسطه افاضه رحمت پروردگار بر بندگان می شوند، و نیز معنای بالا رفتن و پایین آمدن آنان را توضیح داده ایم. باید دانست گفتار امام (ع) را تا آن جا كه ممكن است بر ظاهر آن حمل كردن اولی و سزاوارتر است از این كه با زحمت به تاویل آن پرداخته شود. در هر حال ذكر این فضیلتها در این جا به منزله صغرای قیاس ضمیر از شكل اول است كه به وسیله آن استدلال فرموده است به این كه كسی نسبت به پیامبر (ص) از او شایسته تر نیست، و تقدیر كبرا این است كه هر كس در ارتباط با پیامبر خدا (ص) این چنین باشد سزاوارتر به اوست، و در نتیجه آشكار می شود كه پیامبر خدا (ص) از او شایسته تر نیست، و تقدیر كبرا این است كه هر كس در ارتباط با پیامبر خدا (ص) این چنین با

شد سزاوارتر به اوست، و در نتیجه آشكار می شود كه هیچ كس از او نسبت به رسول اكرم (ص) حق و شایسته تر نیست، و منظور از این حقانیت، سزاوارتر بودن او از نظر منزلت و داشتن مناسبت به پیامبر (ص) است، برای این كه در حیات آن بزررگوار، او برادر و وزیرش بود، و پس از مرگ نیز او وصی و جانشینش می باشد، بنابراین منظور آن حضرت این نیست كه ذاتا و شخصا از دیگران سزاوارتر است، بلكه مراد، حق و شایسته تر بودن او از نظر نسبت با رسول خدا (ص) و احراز جانشینی اوست. امام (ع) پس از ذكر فضیلت و سوابق موقعیت خود، به شنوندگان دستور می دهد كه با دلایل و براهینی كه دارند به سوی نبرد با دشمن خویش بشتابند منظور از بصائر عقاید آنهاست مبتنی بر این كه آنها برحقند و دشمن آنها بر باطل است، و امام (ع) با سوگند به پروردگار این عقیده آنها را تایید، و تاكید می كند كه در آنچه دستور می دهد بر مقتضای حق و بر طبق آن است، و دشمن آنها بر پرتگاه باطل و لغزشگاه انحراف است، این كه فرموده است: من بر جاده حقم، برای این است كه مردم را به سوی خود بكشاند، و ذكر این كه دشمن بر لغزشگاه باطل قرار دارد به منظور این است كه از دشمن بیزاری جویند، زیرا باطل بر خلاف حق راه ر

وشنی كه به دانشی است و برهانی درست برسد ندارد. بقیه سخنان آن حضرت، ختام خطبه به شمار است و توفیق از خداوند است.


صفحه 796.